شوق پرواز --خاطره ای تأمل برانگیز از شهید بابایی
ضمن تشکر از عوامل ساخت این سریال زیبا و صدا و سیما بر آن شدیم که خاطره ای جالب از این شهید برای شما خوانندگان نقل کنیم که در سریال نیز اشاره ای به آن شد اما متاسفانه به طور کامل بیان نشد. در ادامه شرح کامل این خاطره را برای شما از زبان خلبان آزاده تیمسار اکبر صیاد بورانی بازگو می نماییم.
فرار از شیطان
در دوران تحصیل در آمریکا، روزی در بولتن خبری پایگاه «ریس» که هر هفته منتشر می شد، مطلبی نوشته شده بود که توجه همه را به خود جلب کرد. مطلب این بود:
«دانشجو بابایی ساعت 2 بعد از نیمه شب می دود تا شیطان را از خودش دور کند.»
من و بابایی هم اتاق بودیم. ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم. او گفت:
_ چند شب پیش بی خوابی به سرم زده بود. رفتم میدان چمن پایگاه و شروع کردم به دویدن. از قضا کلنل «باکستر»فرمانده پایگاه با همسرش ار میهمانی شبانه بر می گشتند. آنها بادیدن من شگفت زده شدند. کلنل ماشین را نگه داشت و مرا صدا زد. نزد او رفتم. او گفت: در این وقت شب برای چه می دوی؟ گفتم: خوابم نمی آمد خواستم کمی ورزش کنم تا خسته شوم. گویا توضیح من برای کلنل قانع کننده نبود. او اصرار کرد تا واقعیت را برایش بگویم. به او گفتم : «مسائلی در اطراف من می گذرد که گاهی موجب می شود شیطان با وسوسه هایش مرا به گناه بکشاند و در دین ما توصیه شده که در چنین مواقعی بدویم و یا دوش آب سرد بگیریم.»
آن دو با شنیدن حرف من ، تا دقایقی می خندیدند؛ زیرا با ذهنیتی که نسبت به مسایل جنسی داشتند نمی توانستند رفتار مرا درک کنند.
برگرفته از کتاب پرواز تا اوج
گردآوری: محمد تقی عارفیان
ناشر: اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان
بدو آپم با مطلب قشنگ =>دارم فک میکنم !
منتظر نطرت درباره این آپ هستم