طنز/رابطه چاله با کله قندی
_آدرس خونتون رو درست نوشتی؟
_آره، مشکلی داره؟
_ مشکلی که نه اما...
_نکنه محلمون دزد و قاچاقچی داره و ما نمی تونیم امتحان بدیم؟!!!!
_ نه، ولی شما نمی خواد که امتحان کله قندی بدید.!!
_ یعنی رد شدم؟! امتحان نداده!
_ ای بابا... شما قبولید. نمی خواد این امتحان رو بدید.
برای امتحان آیین نامه یا به قول قدیمی ها، امتحان تصدیق موتور، به راهنمایی و رانندگی رفته بودم.
بعد کمی معطلی و دردسر کشیدن بابت واریز فیش و دکتر و ... برای امتحان آماده بودم.با بقیه بچه ها تا نوبتمون بشه واسه امتحان کتبی، کمی خوش و بش کردم. ازشون مثل بچه های کلاس اولی درمورد امتحان و سختی اون و ... می پرسیدم.
هرچه بود خیلی از اونا مثلا پیش کسوت بودند و تو راه امتحان دادن مویی سفید کرده بودند. آخه بعضی از اونا بالای 20 باری رو امتحان داده بودند و رد شده بودند. اما نا امید نشده و از پای ننشسته بودند و رستم وار به جنگ دیو امتحان آمده بودند.
هرچه بود، گذشت تا اینکه نوبتمان شد تا امتحان کتبی را بدهیم. سر میز که نشستیم، احساس کردم که سر جلسه کنکور نشسته ام. خداییش کمتر هم کنکور نبود.
برگه رو که پیش روم گذاشتن، چند لحظه ای را گیج بودم و جهان تیره گشت پیش آن نامدار. اما مثل یک مرد یه تکون به خودم دادم و با قدرت تمام تاختم بر روی برگه ی پاسخنامه.
خلاصه... سرتان را درد بیاورم که ... به هر صورت بود از سر این خان هم گذشتیم و مانــــــد خان آخر که جنگ با دیو نارنجی و سفید یا همون کلّه قندی رفتن* بود.
قبل از اینکه به سراغ کلّه قندی بروم، مسئول امتحان منو صدا کرد که برم پیش او. اولش جا خوردم و ترسیدم که نکنه امتحان کتبی را رد شده باشم و اشتباه تصحیح کرده باشن؟ یا نکنه من مشکلی داشتم و خودم خبر نداشتم؟ و هزاران سوال که در همان لحظه از ذهنم گذشت......
وقتی که رسیدم پیش مسئول و چهره غرق در تعجبش را دیدم، با خود گفتم که تمومه. ازم پرسید:
_آدرس خونتون رو درست نوشتی؟
_آره، مشکلی داره؟
_ مشکلی که نه اما...
_نکنه محلمون دزد و قاچاقچی داره و من نمی تونم امتحان بدم؟!!!!
_ نه، ولی شما نمی خواد که امتحان کله قندی بدید.!!
_ یعنی رد شدم؟! امتحان نداده!
_ ای بابا... شما قبولید. نمی خواد این امتحان رو بدید.
من رو میگی! قیافم شده بود عین علامت تعجب.
عزممم رو جمع و ترسم رو منها و دلهره ام رو تقسیم کردم و پرسیدم: چرا نباید امتحان بدم؟
_به خاطر کوچتون!!
_کوچمون؟!. مگه کوچمون چشه؟
_چش نیس. کسایی که از کوچه فضیلت.... میان، به خاطر اینکه باید از میون اون همه چاله و چوله بگذرند؛ که صد برابر بدتر از این کله قندی هاست، دیگه نیاز نیس امتحان بدن. پس شما قبولید.
..
دیدم که راست میگه!! چیزی نگفتم و با خوشحالی برگه قبولی رو گرفتم و رفتم. وقتی داشتم می رفتم نگاه حسرت آلود بقیه بود که منو بدرقه می کرد و من هم از اون نیشخند های باحال براشون می زدم.
---------------------------------------------------------------
* کله قندی: به مخروطهایی گفته می شود که در هنگام آزمون راهنمایی و رانندگی باید موتور سوار از بین آنها به صورت زیگزاگ عبور کنند.
سعی کنیم یه کم قدر مسئولینمون رو داشته باشیم
با اجازتون کپی شد برا اندیشه