يكشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۳۲ ب.ظ
جومونگ را باور کنم یا شهدایمان را !!
بسمه تعالی
این شبها به همت شبکه تماشا مردم بار دیگر جلوی جعبه جادو میخکوب شده اند و مانند گذشته به دیدن جومونگ یا بهتر بگویم"افسانه جومونگ" مشغول هستند.
بماند....
در اینجا قصد نقد این فیلم و از اینجور چیزا ندارم. چرا که زیاد در این مورد بحث شده است؛ اما حرفم چیز دیگری است.
سوالی دارم:
آیا واقعا صفات نیکویی که در فرمانده جومونگ مشاهده می کنیم فقط مختص اوست؟
فرد دیگری هم هست که مثل او اینقدر خوش اخلاق و مصداق یک فرمانده نمونه باشد؟
و ...
وقتی که با دقت نگاه می کنم می بینم بسیاری از صفات استفاده شده برای این شخصیت افسانه ای در اصل و واقعیت برای فرماندهانی از سرزمین ایران ماست. ما به جای اینکه آنها را در تلویزیون از فرماندهان جنگی و شهید خودمان مشاهده نماییم از کسی می بینیم که فقط افسانه است! افسانه!
وقتی که این سریال را می دیدم و رفتارهای جوانمردانه جومونگ افسانه ای را مشاهده می کردم متحیر بودم
رفاقت جومونگ با سربازهایش را باور کنم یا رفتار شهید بزرگوار مهدی باکری را. از کارهای مهمتر می گذشت و با بسیجیانش عکس یادگاری می گرفت و بعد هم می گفت: انصاف نیست که دل آنها را بشکنم.[2]
یا اینکه فروتنی او را باور کنم یا فروتنی شهید بابایی را که به حدی سر به زیر و افتاده بود، حتی سرباز پادگان نتوانست تشخیص دهد کسی که کنارش در ماشین نشسته سرهنگ بابایی است و او را با یک سرباز معمولی اشتباه گرفته بود و با او شوخی می کرد.[3]
شجاعت جومونگ در جنگ را باور کنم یا شجاعت شهید چمران را. یک تنه با یک لشکر می جنگید و آخر سر هم دست پر باز می گشت.[4]
رفتار جوانمردانه جومونگ با دشمن را باور کنم یا رفتار شهید زین الدین را. با سرباز اسیر عراقی چنان مهربانانه برخورد کرد، اسیر بی چاره باورش نمی شد که این فرمانده ایرانی ها باشد.
وفاداری یارانش را باور کنم یا وفاداری کردهای عزیزمان نسبت به جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان. وقتی که می خواست از مریوان برود. کُردهای مریوان با نام کاک احمد می خواندندش و از اینکه دیگر او را نمی بینند گریه می کردند. همانهایی که حاضر بودند پیش مرگش شوند.[5]
خلاصه بگویم: افسانه جومونگ را باور کنم یا حماسه هایی که 400 هزار شهیدمان در انقلاب و 8 سال دفاع مقدس آفریدند.
امام خامنه ای در دیدار با جمعی از شعرا در 14 شهریور 1388 اشاره ای به این سریال داشتند و گفتند:«دیگران با این کارهاى هنرمندانهاى که بعضاً دارند، دارند یک باطل هائى را تبلیغ میکنند؛ شگفت اینکه ما هم همان حرفها را قبول میکنیم! همین سریال کرهاى که دارد پخش میشود و همه دارند آن را مىبینند، یک تاریخسازى و افسانهى باطل است؛ آدم اگر بخواهد توى شاهنامه بگردد و اینجور داستانى را پیدا کند، ده پانزده تا از این داستانها میشود پیدا کرد. منتها طرف هنر به کار برده؛ وقتى کسى هنرمندانه کار میکند، پاداشش همین است که جنابعالى هم که هیچ علاقهاى به آن تاریخ و به آن فرهنگ ندارید، مىنشینید و با کمال علاقه گوش میکنید و خواهى نخواهى آن فرهنگ را جذب میکنید! این خاصیت هنر خوب است.»[6]
حال سوالمان از مسئولین فرهنگی اینجاست که ما چه قدر برای شهیدانمان کار کرده ایم و آنها را به مردمانمان شناسانده ایم؟
آیا به اندازه ای که کره ای ها برای یک شخصیت به اصطلاح تاریخی و افسانه ای کار کرده اند، ما نیز برای شهدایمان فیلم ساخته ایم؟
البته از کارهای شایسته ای چون: شوق پرواز ، مستند آخرین روزهای زمستان و ... تشکر می کنیم. اما مطمئنا برای شخصیت بزرگ شهیدانمان ساخت یک سریال و یا مستند کافی نخواهد بود.
یادمان نرود کره ای ها برای یک افسانه بیش از 80 قسمت ساخته اند. حال به نظر شما ما باید برای واقعیت هایمان چند قسمت بسازیم؟؟؟
[1]. جومونگ کره ای یا ماشیح یهودی
[2]. ر.ک : یادگاران، کتاب مهدی باکری، انتشارات روایت فتح
[3]. ر.ک : پرواز تا اوج، محمد تقی عارفیان، انتشارات اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان
[4]. ر.ک : چمران مظلوم بود، انتشارات نشر یازهرا
[5]. ر.ک : می خواهم با تو باشم، انتشارات نشر یازهرا
[6]. http://farsi.khamenei.ir
از گفته ها و ناگفته های این سریال پر قسمت! که بگذریم می خواهم از نکته هایی بگوییم که در آن دیده می شود اما در حقیقت متعلق به افراد دیگری است. متاسفانه ما آنها را به نام جومونگ می بینیم و این صفات را به او نسبت می دهیم.
جومونگی که گفته می شود در کل تاریخ کره فقط از آن در حدود یک صفحه اطلاعات وجود دارد. اینکه چگونه میشود از یک صفحه تاریخ، بیش از 80 قسمت سریال ساخت آن هم قسمت هایی حدودا یک ساعته! خود جای سوال دارد که تا حدودی هم این سوال توسط برخی جواب داده شده[1] که چگونه نویسندگان این سریال توانسته اند داستان را به قول ما ایرانی ها "به آب ببندند" .بماند....
در اینجا قصد نقد این فیلم و از اینجور چیزا ندارم. چرا که زیاد در این مورد بحث شده است؛ اما حرفم چیز دیگری است.
سوالی دارم:
آیا واقعا صفات نیکویی که در فرمانده جومونگ مشاهده می کنیم فقط مختص اوست؟
فرد دیگری هم هست که مثل او اینقدر خوش اخلاق و مصداق یک فرمانده نمونه باشد؟
و ...
وقتی که با دقت نگاه می کنم می بینم بسیاری از صفات استفاده شده برای این شخصیت افسانه ای در اصل و واقعیت برای فرماندهانی از سرزمین ایران ماست. ما به جای اینکه آنها را در تلویزیون از فرماندهان جنگی و شهید خودمان مشاهده نماییم از کسی می بینیم که فقط افسانه است! افسانه!
وقتی که این سریال را می دیدم و رفتارهای جوانمردانه جومونگ افسانه ای را مشاهده می کردم متحیر بودم
رفاقت جومونگ با سربازهایش را باور کنم یا رفتار شهید بزرگوار مهدی باکری را. از کارهای مهمتر می گذشت و با بسیجیانش عکس یادگاری می گرفت و بعد هم می گفت: انصاف نیست که دل آنها را بشکنم.[2]
یا اینکه فروتنی او را باور کنم یا فروتنی شهید بابایی را که به حدی سر به زیر و افتاده بود، حتی سرباز پادگان نتوانست تشخیص دهد کسی که کنارش در ماشین نشسته سرهنگ بابایی است و او را با یک سرباز معمولی اشتباه گرفته بود و با او شوخی می کرد.[3]
شجاعت جومونگ در جنگ را باور کنم یا شجاعت شهید چمران را. یک تنه با یک لشکر می جنگید و آخر سر هم دست پر باز می گشت.[4]
رفتار جوانمردانه جومونگ با دشمن را باور کنم یا رفتار شهید زین الدین را. با سرباز اسیر عراقی چنان مهربانانه برخورد کرد، اسیر بی چاره باورش نمی شد که این فرمانده ایرانی ها باشد.
وفاداری یارانش را باور کنم یا وفاداری کردهای عزیزمان نسبت به جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان. وقتی که می خواست از مریوان برود. کُردهای مریوان با نام کاک احمد می خواندندش و از اینکه دیگر او را نمی بینند گریه می کردند. همانهایی که حاضر بودند پیش مرگش شوند.[5]
خلاصه بگویم: افسانه جومونگ را باور کنم یا حماسه هایی که 400 هزار شهیدمان در انقلاب و 8 سال دفاع مقدس آفریدند.
امام خامنه ای در دیدار با جمعی از شعرا در 14 شهریور 1388 اشاره ای به این سریال داشتند و گفتند:«دیگران با این کارهاى هنرمندانهاى که بعضاً دارند، دارند یک باطل هائى را تبلیغ میکنند؛ شگفت اینکه ما هم همان حرفها را قبول میکنیم! همین سریال کرهاى که دارد پخش میشود و همه دارند آن را مىبینند، یک تاریخسازى و افسانهى باطل است؛ آدم اگر بخواهد توى شاهنامه بگردد و اینجور داستانى را پیدا کند، ده پانزده تا از این داستانها میشود پیدا کرد. منتها طرف هنر به کار برده؛ وقتى کسى هنرمندانه کار میکند، پاداشش همین است که جنابعالى هم که هیچ علاقهاى به آن تاریخ و به آن فرهنگ ندارید، مىنشینید و با کمال علاقه گوش میکنید و خواهى نخواهى آن فرهنگ را جذب میکنید! این خاصیت هنر خوب است.»[6]
حال سوالمان از مسئولین فرهنگی اینجاست که ما چه قدر برای شهیدانمان کار کرده ایم و آنها را به مردمانمان شناسانده ایم؟
آیا به اندازه ای که کره ای ها برای یک شخصیت به اصطلاح تاریخی و افسانه ای کار کرده اند، ما نیز برای شهدایمان فیلم ساخته ایم؟
البته از کارهای شایسته ای چون: شوق پرواز ، مستند آخرین روزهای زمستان و ... تشکر می کنیم. اما مطمئنا برای شخصیت بزرگ شهیدانمان ساخت یک سریال و یا مستند کافی نخواهد بود.
یادمان نرود کره ای ها برای یک افسانه بیش از 80 قسمت ساخته اند. حال به نظر شما ما باید برای واقعیت هایمان چند قسمت بسازیم؟؟؟
حفیظی
[1]. جومونگ کره ای یا ماشیح یهودی
[2]. ر.ک : یادگاران، کتاب مهدی باکری، انتشارات روایت فتح
[3]. ر.ک : پرواز تا اوج، محمد تقی عارفیان، انتشارات اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان
[4]. ر.ک : چمران مظلوم بود، انتشارات نشر یازهرا
[5]. ر.ک : می خواهم با تو باشم، انتشارات نشر یازهرا
[6]. http://farsi.khamenei.ir