شمیم آسمانی یک شهید (شهید پلارک)
در 6سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار مسئولیت خانواده نیز بر عهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد.
او در خیابان ایران میدان شهدا و در محلهای مذهبی زندگی میکرد. مسجد حاج آقا ضیاء آبادی "علی بن موسی الرضا(ع)" مأمن همیشگیاش بود. وی دائماً به منطقه میرفت. او فرمانده آر پی چی زنهای گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول (ص) بود.
در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود .
بعد از بمب باران ، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند ، متوجه میشوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود. هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران، در قطعه 26 به خاک میسپارند ، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس میشود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک میباشد بطوریکه اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آنطرف سنگ از گلاب مرطوب می شود.
شهید پلارک ما شبیه به یکی از سربازان پیامبر ( ص ) در صدر اسلام، " غسیل الملائکه " است . " غسیل الملائکه " به کسی می گویند که ملائکه غسلش داده باشند . در تاریخ اسلام آمده که حنظله غسیل الملائکه که از یاران جوان پیامبر بود، شب قبل از جنگ احد ازدواج می کند و در حجله می خوابد. فردا صبح، زمانی که لشکر اسلام به سمت احد حرکت می کرد، برای رسیدن به سپاه بسیار عجله کرد و بنابراین نرسید که غسل کند . او در این جنگ شهید شد و ملائکه از طرف خدا آمدند و او را با آب بهشتی غسل دادند . پیکر او بوی عطر گرفته بود که بعد پیامبر بالای پیکر او آمد و از این واقعه خبر داد . شاید به همین خاطر باشد که همیشه قبر شید پلارک نیز خشبو و عطر آگین است.
بهشت زهرایی ها به او شهید عطری می گویند.
خیلیها سر مزارشهید سید احمد پلارک نذر و نیاز میکنن و از خدای او حاجت و شفاعت میخوان. او معجزه خداست.
شهید پلارک از زبان مادرش:
در 13 سالگی تا به هنگام شهادت 23 سالگی نماز شبشترک نگردیده بود.
شبهای بسیاری سر بر سجده عبادت با خدای خود نجوا می کرد و اشکمی ریخت...
مادرش اینطور نقل کرده که پسرش در مدت عمرش سه کار را هرگز ترک نکرد:
1) نماز شب
2) غسل روز جمعه
3) زیارت عاشورای هر صبح
4) ذکر 100 صلوات در هر روز و 100 بار لعن بی امیه
اشکهای شهید سید احمد پلارک امروز رایحه معطری است که انسانها را تسلیم محض اراده و قدرت آفریدگارش میکند.
شهید پلارک از زبان آشنایانش
آخرین مسئولیت شهید پلارک فرمانده دسته بود .در والفجر 8 از ناحیه دست وشکم مجروح شد. اما کمتر کسی می دانست که او مجروح شده است. اگر کسی درباره حضورش در جبهه سوال می کرد، طفره می رفت و چیزی نمی گفت. یک بار در جبهه، خواستیم از یک رودخانه رد شویم. زمستان بود وهوا به شدت سرد. شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت: اگر یک نفر مریض بشه، بهتر از اینه که همه مریض بشن.
یکی یکی بچه ها را به دوش کشید و به طرف دیگر رودخانه برد. آخر کار متوجه شلوار او شدیم که یخ زده بود و پاهایش خونی شده بود.
قبل از عملیات کربلای 8 با گردان رفته بویم مشهد. یک روز صبح دیدم سید احمد از خواب بیدار شده ولی تمام بدنش می لرزه. گفتم چی شده؟ گفت: فکر کنم تب ولرز کردم. بعد از یکی دو ساعت به من گفت امروز باید حتما بریم بهشت رضا. اتفاقا برنامه آنروز گردان هم بهشت رضا بود. از احمد پرسیدم چی شده که حتما باید بریم بهشت رضا ؟ او به اصرار من تعریف کرد: "دیشب خواب یک شهید را دیدم که به من گفت، تو در بهشت همسایه منی من خیلی تعجب کردم. تا بحال او را ندیده بودم. گفتم تو کی هستی، الان کجایی؟ گفت در بهشت رضا." احمد آنروز آنقدر گشت تا آن شهید را که حتی نام او را نمی دانست پیدا کرده و بالای مزار آن شهید با او حرفها زد.
وصیت نامه
« بسم ا... الرحمن الرحیم
ستایش خدای را که ما را به دین خود هدایت نمود و اگر ما را هدایت نمی کرد ما هدایت نمی شدیم السلام علیک یا ثارا...، ای چراغ هدایت و کشتی نجات، ای رهبر آزادگان، ای که زنده کردی اسلام را با خونت و با خون انصار و اصحاب با وفایت ای که اسلام را تا ابد پایدار و بیمه کردید . (یا حسین دخیلم) آقا جانم وقتی که ما به جبهه می رویم به این نیت می رویم که انتقام آن سیلی که آن نامردان بر روی مادر شیعیان زده. برای انتقام آن بازوی ورم کرده میرویم. برای گرفتن انتقام آن سینه سوراخ شده می رویم. سخت است شنیدن این مصیبتها خدایا به ما نیرویی و توانی عنایت کن تا بتوانیم برای یاری دینت بکار ببندیم . خدایا به ما توفیق اطاعت و فرمانبرداری به این رهبر و انقلاب عنایت بفرما . خدایا توفیق شناخت خودت آنطور که شهداء شناختند به ما عطا فرما و شهداء را از ما راضی بفرما و ما را به آنها ملحق بفرما.
خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم، جز معصیت چیزی ندارم و ا... اگر تو کمک نمی کردی و تو یاریم نمی کردی به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستارالعیوبی را بر می داشتی میدانم که هیچ کدام از مردم پیش من نمی آمدند، هیچ بلکه از من فرار می کردند حتی پدر و مادرم. خدایا به کرمت و به مهربانیت ببخش آن گناهانیکه مانع از رسیدن بنده به تو می شود. الهی العفو...
بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید (امام دوستت دارم و التماس دعا دارم ) که میدانم بر سر قبرم می آید.
سید احمد پلارک
ظهر عاشورا 24/6/1365