يكشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۰، ۰۱:۲۲ ب.ظ
خاطرات شهدا_ شهید چمران(2)
عصبانیت دکتر
دکتر زمانی که عصبانی می شد می گفت: «عزیز» ، عزیز بالاترین دشنامش بود و
آن را به کسی که خیلی او را ناراحت می کرد، می گفت. تنها در دومورد دیدم که
کلامی غیر از عزیز بگوید. یک به یاسر عرفات که اوایل انقلاب به ایران آمد و
18 رو ز ماند و پول زیادی گرفت و رفت و بار دیگر هم در جلسه ای که با بنی
صدر داشتیم اتفاق افتاد....ملک زاده که مشاور نظامی بنی صدر بود، به بنی صدر گفته بود که «باید عراقی ها را با بمب ناپالم بزنیم.» دکتر مخالفت کرد. شهید رستمی که همراه دکتر بود عصبانی شد، خطاب به ملک زاده گفت:«شما دانش نظامی ندارین.» بنی صدر جواب داد:«این آقا تیمسار و مشاور نظامی منه، اون وقت تو می گی دانش نظامی نداره؟!» در این لحظه دکتر گفت:«این تیمسار تو قدر یه گروهبان هم نمی فهمه.»اینجا بود که دکترو بنی صدر رو در رو باهم بحث کردند. دکتر می گفت:«شما فکر نمی کنین که ما با توجه با کمبود تسلیحاتی که نسبت به عراق داریم و کمکی که دنیا به عراق می کنه، اگه یه بمب ناپالم در عراق بندازیم، عراق تمام شهرهای ایران رو با ناپالم تبدیل به خاکستر می کنه؟!»
دکتر حسابی عصبانی شده بود، به حدی که به بنی صدر گفت:«تو نمی فهمی.» بنی صدر گفت:« من نمی فهمم؟ من مشاور نظامی دارم.» دکتر گفت:« مشاور نظامی ات هم نمی فهمه.»
بنی صدر از درک مسئله ای به این سادگی عاجز بود و نمی توانست بفهمد که در واقع ما بازدن بمب ناپالم، به عراق این اجازه را خواهیم داد که جنایت خود را به حد اعلا رسانده و با توجه به غنای تسلیخاتی که داشت، این فرصت را پیدا کند که ایران را تبدیل به خاکستر نماید.
به نقل از:حسن شاه حسینی
برگرفته از کتاب چمران مظلوم بود از نشر یازهرا
برگرفته از کتاب چمران مظلوم بود از نشر یازهرا
۹۰/۰۷/۱۰